to the happy few

*بالاخره صومعه‌ی پارم تموم شد.(حدود   ۵۸۰  صفحه، ترجمه اردشیر نیکپور، انتشارات نیلوفر)

*کتاب یکدست و کامل و بدون عجله نوشته شده. انگار در همه‌ی لحظاتی که استاندال در حال نوشتن کتاب بود در یک حس و حال مشخص بود.

*کتاب به پوست و خون می‌چسبه. شناخت استاندال از شخصیت‌ها حیرت‌آوره. نمی‌تونی نخونی و همزمان انگار کتاب در حال تسخیر تویه. ذهن و فکرت رو مسموم می‌کنه و بهش عادت می‌کنی. آنچنان که تنها چیزی که می‌تونی بخونی کتاب‌های استاندال باشه.

*ترجمه انگار مربوط به حدود  ۵۵ سال پیشه. حتما ویراستاری شده، چون جمله‌ها شبیه جمله‌های ۵۰ سال پیش نبود. در کل ترجمه خوب و روون بود ولی باز هم با اینکه متن اتفاقات واقعی رو روایت می‌کنه، بارها به جمله‌های طولانی برخورد می‌کردم که سخت بود سر و ته جمله رو تشخیص دادن و حتی با چندبار برگشتن و خوندن جمله، متوجه نمی‌شدم چی شده و منظور چیه.

*کتاب به خوبی و لذت‌بخشی و حیرت‌آوری سرخ و سیاه بوده.

استاندال در انتهای کتاب نوشته: تقدیم به معدود نیک‌بختان

من یک گاوم

گاوی که سعی داره اسب باشه؛ حتی یه اسب نصفه نیمه.