همه تیغ زهرآبگون برکشید
به کین جستن آیید و دشمن کشید
برین کینه آرامش و خواب نیست
همی چون دو چشمم به جوی آب نیست
کدامست مردی کَنارَنگدل
به مردی سیه کرده در جنگ دل
خریدار این جنگ و این تاختن
به خورشید گردن برافراختن